گناه
گنه کردم گناهی پر ز لذت
در اغوشی که گرم و اتشین بود
گنه کردم میان بازوانی
که داغ و کینه جوی و اهنین بود
در ان خلوتگه تاریک و خاموش
گنه کردم چشم پر ز رازش
دلم در سینه بی تابانه لرزید
ز خواهش های چشم پر نیازش
در ان خلوتگه تاریک و خاموش
پریشان در کنار او نشستم
لبش بر روی لبهایم هوس ریخت
ز اندوه دل دیوانه رستم
فرو خواندم به گوشش قصه عشق
تو را می خواهم ای جانانه من
ترا می خواهم ای اغوش جانبخش
تو ای عاشق دیوانه من
هوس در دیدگانش شعله افروخت
شراب سرخ در پیمانه رقصید
تن من در میان بستر نرم
بروی سینه اش مستانه لرزید
گنه کردم گناهی پر ز لذت
کنار پیکری لرزان و مدهوش
خداوندا چه می دانم چه کردم
در ان خلوتگه تاریک و خاموش
سه شنبه 15 شهریور 1390 - 12:22:07 AM