×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم
× ///////////////////////////////////
×

آدرس وبلاگ من

alester.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/alester

قهر

نگه دگر بسوی من چه میکنی ؟
چو در بر رقیب من نشسته ای
به حیرتم که بعد از ان فریب ها
تو هم پی فریب من نشسته ای
به چشم خویش دیدم ان شب ای خدا
که جام خود به جام دیگری زدی
چو فال حافظ ان میانه باز شد
تو فال خود به نام دیگری زدی
برو..برو ..بسوی او مرا چه غم
تو افتابی ..او زمین ..من اسمان
براو بتاب زانکه من نشسته ام
به ناز روی شانه ی ستارگان
بر او بتاب زانکه گریه میکند
در این میانه قلب من به حال او
کمال عشق باشد این گذشت ها
دل تو مال من تن تو مال او
تو که مرا به پرده ها کشیده ای
چگونه ره نبرده ای به راز من
گذشتم از تن تو زانکه در جهان
تنی نبود مقصد نیاز من
اگر بسویت این چنین دویده ام
به عشق عاشقم نه بر وصال تو
به ظلمت شبان بیفروغ من
خیال عشق خوشتر از خیال تو
کنون که در کنار او نشسته ای
تو و شراب و دولت وصال او
گذشته رفت و ان فسانه کهنه شد
تن تو ماند و عشق بی زوال او
شنبه 22 مرداد 1390 - 1:41:30 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://mry_hbp.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 23 مرداد 1390   7:34:02 PM

www.cloob.com/mohsenhacker

ارسال پيام

یکشنبه 23 مرداد 1390   6:45:39 PM

دیگر اگر عریان شوی ، چون شاخه ای لرزان شوی  


در اشکها غلتان شوی   

 دیگر نمی خواهم تو را 
 

گر باز هم یارم شوی ، شمع شب تارم شوی  


شادان ز دیدارم شوی  

 دیگر نمی خواهم تو را  


گر محرم رازم شوی ، بشکسته چون سازم شوی  


تنها گل نازم شوی  

 دیگر نمی خواهم تو را 

 
گر باز گردی از خطا ، دنبالم آیی هر کجا  


ای سنگدل ، ای بی وفا  

 دیگر نمی خواهم تو را