×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم
× ///////////////////////////////////
×

آدرس وبلاگ من

alester.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/alester

دریچه ای رو به شب

دریچه باز بود
و در صفای شامگاه باغ
سلام کاج بود و خنده ی ستاره ها
و پرسش نسیم از درخت ... زنده ای ؟
و پاسخ درخت ... زنده ام
و موج رقص در تن درخت
و دست عاشق نسیم و گردن درخت
و مرد در پس دریچه ایستاده بود
میان پرسش ز خویش و پاسخی به خویش
در تو انکه بود هست ؟
در من انکه بود نیست
چراغ مرده بود در سرای مرد
و سایه ای نبود در قفای مرد
و دست هیچ کس به روی شانه های مرد
سکوت بود و ان صدا که گفته بود در من انکه بود نیست
و در سقوط ابشار بی صدای پرده ها
دلی به مرگ خویش می گریست .. می گریست
دوشنبه 18 مهر 1390 - 8:35:33 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://alester.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 22 مهر 1390   9:43:36 AM

سکوت

اشک هایم که سرازیر میشوند ... دیری نمی پاید که قندیل میبندند ... عجب سرد است هوای نبودنت

http://mry_hbp.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 22 مهر 1390   2:56:24 AM

سکوت بود و ان صدا که گفته بود در من انکه بود نیست
و در سقوط ابشار بی صدای پرده ها
دلی به مرگ خویش می گریست
------------------------------------------------------
جالب بود. به خصوص اینکه با خوندن آخر شعر یاد سکوت افتادم کاش برگرده


http://jlali.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 21 مهر 1390   9:27:31 PM

عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالي بود